گویی جریانی که در زمان حیات منتظری، وی را احاطه کرده و به بازیچهای برای فشار به امام و انقلاب تبدیل کرده بود، حتی سالهای پس از وفاتش نیز از سوءاستفاده از وی دست برنمیدارد.
به گزارش مشرق، «محمدجواد اخوان» در روزنامه «جوان» نوشت:
انتشار فایل صوتی مربوط به سخنرانی آقای منتظری در فضای مجازی، بار دیگر بخشهایی چالشبرانگیز از تاریخ سیاسی کشور را به موضوع مناقشهساز تبدیل کرد. البته ناگفته روشن است که پیش از این سخنان و خاطراتی از آقای منتظری درباره اعتراض به پرونده اعدام تروریستها در سال 1367 منتشر شده بود و از این جهت میتوان گفت این سخنرانی که اخیراً منتشر شده، چیز جدیدی نیست.
از طرفی میدانیم که یکی از عواملی که عدم شایستگی آقای منتظری را برای ایفای وظیفه رهبری بهطور کامل اثبات کرد، انتشار نامه آقای منتظری در رسانه سلطنتی انگلیس یعنی بیبیسی بوده که منجر به صدور نامه معروف ششم فروردین حضرت امام(ره) شد.
طی این روند آقای منتظری که در اذهان مردم «امید امت و امام» بود و با عناوینی همچون «فقیه عالیقدر» از وی یاد میشد، از چشم ملت افتاد و حتی بسیاری از آنان که از حامیان سرسخت وی بودند با تلخکامی از وی رویگردان شدند.
اینک اما درست در زمانهای که اتحاد تروریستهای نفاق با دولت مرتجع حامی تروریستهای تکفیری کاملاً آشکار شده است و تشت رسوایی آنان سقوط کرده به ناگاه بار دیگر فایلی صوتی از آقای منتظری منتشر میشود که خاطره تلخ حمایت ایشان از تروریستهای منافق را در خاطره ملت ایران زنده میکند.
گویی جریانی که در زمان حیات منتظری، وی را احاطه کرده و به بازیچهای برای فشار به امام و انقلاب تبدیل کرده بود، حتی سالهای پس از وفاتش نیز از سوءاستفاده از وی دست برنمیدارد. اینچنین است که آثار ماتأخر خطاهای راهبردی و سادهانگاری وی هنوز دامان انقلاب و نظام و نیز شخص خودش را رها نمیکند.
اما در این میان نکتهای قابل تأمل وجود دارد و آن نوع مواجهه کسانی است که همواره از نام امام برای خود دکان و منصب فراهم آوردهاند و در چنین هنگامهای لب به سکوت بستهاند. کیست که نداند در سناریویی که بازیگر اصلی آن آقای منتظری بود، هدف اصلی شخص حضرت امام(ره) در درجه نخست و مراتب پایینتر اطرافیان ایشان، بهخصوص مرحوم حاج سیداحمد خمینی(ره) آماج حملات ضدانقلاب و منحرفان است.
مروری بر تاریخ سیاسی کشور نشان میدهد که جریان لیبرال و نیز باند مهدی هاشمی معدوم ابتدا حلقههای پیرامونی امام و در رأس آن مرحوم حاج احمدآقا را متهم به کانالیزه کردن بنیانگذار جمهوری اسلامی نمود تا به این طریق بهتدریج قداست جایگاه امام را در اذهان تخریب کند و بعد از ارتحال امام نیز علناً به ایشان افترای جعل نامههای امام را بستند.
شوربختانه چندین سال بعد، همانها که در پشتصحنه همین تخریبهای ناجوانمردانه قرار داشتند گرد کسانی را گرفتند که باید ادامهدهنده راه آن بزرگوار و نیز مدافع اندیشهها و گفتمان وی میبودند. به این ترتیب اکنون و پس از سه دهه، درست در هنگامه نیاز که باید از گفتمان امام و نیز حیثیت تاریخی امین امام، حاج احمدآقا، دفاع تمامعیار بکنند، سکوت اختیار کردهاند.
جالب اینجاست کسانی که از آنها انتظار میرود سکوت را بشکنند و به شبههافکنی ضدانقلاب پاسخ گویند، دقیقاً همان کسانی هستند که بر سر سفرهای از عناوین و القاب نشسته و از آن متنعم هستند و غافل از اینکه اگر - خدایناکرده- بدخواهان انقلاب در پیشبرد این سناریوی خود موفق شوند همین سفره، عناوین و دکانها نیز جایی نخواهد داشت.
البته این داستان غمانگیز تازگی ندارد و در دوره موسوم به دوم خرداد که تجدیدنظرطلبان توهین آشکار به امام و آرمانهایش را در دستور کار قرار داده بودند، قبیلهگرایی مانع شد تا همین کسانی که وظیفه دفاع از اندیشههای امام را برعهده دارند، به وظیفه خود عمل کنند و این بار بر دوش یاوران حقیقی خمینی افتاد، یعنی همانها که بیهیچ چشمداشت و انتظار مادی یا بهرهبرداری از عنوان خانوادگی، تنها به رسالت انقلابی خویش میاندیشیدند.
البته باید گفت هنوز هم چندان دیر نشده و افکار عمومی همچنان منتظر هستند تا که متنعمان سفره انقلاب خمینی، دفاع حقیقی و در عمل از خط امام را پیشه خودساخته و مقابل یاوهگوییها و شبههپراکنی نفاق و ضدانقلاب بایستند.